زار

شابک: 9786009840694   
  • -ZAR3
  • zar-posht7
۴٠٠٠٠
تومان
محصول در انبار
عین شب دریا، و بوی خرما می‌دهد عین روز جزیره

می‌روم می‌نشینم جلوی میز و یک تکه نان خشک و نازک برمی‌دارم و آهسته می‌زنمش توی شیره خرما ،سیاه و خیس می‌شود ،عین شب دریا، و بوی خرما می‌دهد عین روز جزیره، بعد لقمه را بلند می‌کنم ومی‌گذارم روی لبم که دهنم گس و شیرین می‌شود و باز یادم می‌افتد به طعم خرما و ارده رازقی ،به بوی ماهی و توموشی‌های حیاط خانهٔ قدیمی آقا بزرگ که از مطبخ پیرزن می‌آمد و ما اجازه خوردنش را نداشتیم و به آن ماست و خرمایی که ریخته بود توی کاسه وگذاشته بود سرپله که یواشکی خوردم و کسی نفهمید ، به دستش که خالکوبی داشت و به دروغ ها و قصه های شبانه‌اش درباره‌ی جن و پری و زار و بادهای مریض و درد آور.

(پشت جلد کتاب)

 


 

داستان‌های سیاه

اولین چیزی که برای مخاطب ادبیات و هنر با کلمه «زار» به ذهن متبادر می‌شود مستند «باد جن» یا «زار» ناصر تقوایی است؛ سفری به مراسم زار در جنوب ایران در ســالهای دهه چهل. حــال زار را باید در داســتانهای شرمین نادری جست. شرمین نادری از سال۱۳۸۰ به‌عنوان نویســنده و تصویرگر در نشریات مختلف به‌ویژه حوزه جوان و نوجوان کار کرده اســت. او همچنین تجربه نویسندگی برای برنامه‌های نوجوان و جوان در تلویزیون و تجربه قصه‌گویی و قصه‌نویسی برای آیتم‌های برنامه رادیو هفت را در کارنامه‌اش دارد. کتابهای منتشرشده‌اش از سال ۱۳۸۳ تا امروز بیشتر در حوزه تاریخ و ادبیات کهن و قصه‌های قدیمی و زندگی آدمهای روزگار دور اســت و حال او با «زار» بازگشتی متفاوت به ادبیات داستانی فارسی داشته است در نسخه‌ی سیاه «سمر» نشر بان. زار در قصه‌هــای مردم جنوب آنطور که نویســنده می‌گوید ارواح غمگین و بادهایی هستند که بدنی ندارند تا حسهایی چون شیرینی و عشق و... را بچشند. زارها به ســمت ما می‌آیند و بدن ما را تســخیر می‌کنند تا با استفاده از ما این حسها را دوباره درک کنند. حتی گاهی از ما آدمهای عادی عصبانی می‌شوند و ما را تنبیه می‌کنند که به اندازه کافی آنگونه که میل آنهاست زندگی نمی‌کنیم: «زار برای من عشــق است و فکر می‌کنم همه مردم ما درون خود زار را دارند و سالهاســت که این رنج را درون خود حمل می‌کنند. من این کتاب را تقدیم می‌کنم به تمام کسانی که رنجی دارند و آن رنج را دوست دارند، با آن رنج می‌نویسند، زندگی می‌کنند و با وجود آن رنج می‌خواهند که به راهشان ادامه دهند تا این رنج به یک شادی بزرگ بدل شود.» «زار» مجموعه هفت داستان کوتاه است به نام‌های جهنم‌دره، زار، بلبل‌دره، طلسم، مغناخا، مصی فالگیر، و خانه درخت گالبی. و آنطور که نویسنده می‌گوید همه این هفت داستان را زندگی کرده: «راوی این داستان‌ها یا خودم هستم یا کسی که در گذشته می‌زیسته و بسیار شبیه به من بوده است. من در این سالها قصه‌های زیادی شنیده‌ام و آدمهای زیادی قصه‌هایشان را برایم تعریف کرده‌اند البته که خیال تمام مدت نفر دوازدهم تیم نوشتن من بود اما من به نوعی این قصه‌ها را زندگی کرده‌ام. سه سال در شهرستان دوری در آذربایجان غربی با تخیلات، خرافــات و زندگی مردمی که کمترین امکانات زندگی را دارنــد، بودم و باور کــردم که روش آنها برای توجیه اتفاقات روزمره این جهان به مراتب قشنگتر و شیرینتر از توجیهات خشک و بی‌مزه ماست، و یاد گرفتم وقتی قصه می‌گویم پس‌زمینه‌هــای دانش علوم اجتماعی را استفاده کنم. «در بخشی از کتاب می‌خوانیم: می‌گویند نخند، اگر بخندی نمی‌توانم زارت را ببینم. نفســم را حبس می‌کنم و توی چشــمش نگاه می‌کنم، چشمش سیاه است و دورش انگار سرمه دارد، مثل اکثر مردم اینجا، چه زن و چه مرد، همه‌شــان شوخ‌چشم‌اند و صورتشــان عرق کــرده و غمگین می‌خندند. من هم می‌خندم که می‌گوید اینطوری نمی‌شود همه‌اش داری می‌خنــدی و مــن می‌گویم بــه خدا نمی‌خنــدم. و باز نگاهش می‌کنم. انگار خیره به چشــم چپش و مرد هم نگاهم می‌کند و می‌بینم یک دانه اشــک می‌غلتد توی چشــمش، هول می‌کند و نفسم می‌رود و می‌گویم وای ببخشید، می‌بینم نگاهش را برمی‌گرداند و شربت زعفران را می‌گذارد روی پیشخان و می‌گوید: «ها زار داری!»

 

فاطیما احمدی

روزنامه آرمان - شماره ۳۶۸۰ - یکشنبه ۲۸مرداد۱۳۹۷

Share