رویکرد تيموتی اُلیری در انديشيدن به قدرت ادبيات با ياریگرفتن از مفهوم كموبيش مغفولماندهی «تجربه» در آثار فوكو، منحصربهفرد است. نزد فوكو «كتاب تجربه» كتابی است كه با اثرگذاری مستقيم و برآشوبندهی خود تجربهی ما را دگرگون میكند. در اين كتاب، نويسنده با شرح و بسط مفهوم تجربه، اين مفهوم را روی متون ادبی اعمال میكند و با آغازیدن از اين فرض كه آثار ادبی تاثير عميقی بر خوانندگان خود میگذارند، روشی را برای درك چگونگی توليد اين تاثيرات پيشنهاد میكند. اُليری با تحليل گستردهی آثار نويسندگان ايرلندی ــ مثل سوييفت، جويس، بكت، فريل و هينیــ به مفهوم تجربه نزد فوكو و نيز آثار ديويی، گادامر، دلوز و گتاری متوسل میشود و در نهايت، با تلفيق اين منابع رويكردی تازه در مطالعهی اخلاق و ادبيات پيش رو مینهد. اين كتاب كه میتواند مورد استفاده علاقهمندان فلسفه و ادبيات قرار گيرد، بینش تازهای نیز دربارهی فلسفهی كماليافتهی فوكو و فهم رشديافتهای از اينكه خواندن چيست و ادبيات داستانی چگونه بر خواننده اثر میگذارد، به دست میدهد.
الیری شرح دقیقی از دستگاه فلسفی میشل فوکو ارائه میدهد
فرهاد اکبرزاده میگوید: تیموتی اُلیری در کتاب «فوکو و ادبیات داستانی: کتاب تجربه» شرح دقیقی از دستگاه فلسفی میشل فوکو و مفاهیم آن و همچنین چیستی ادبیات و مساله تجربه در این دستگاه را به مخاطبان ارائه میدهد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این روزهای پایانی سال ۱۳۹۶ کتاب «فوکو و ادبیات داستانی: کتاب تجربه» نوشته تیموتی اُلیری، استاد فلسفه دانشگاه هنگکنگ با ترجمه فرهاد اکبرزاده، با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه، ۲۷۱ صفحه و بهای ۲۲هزار تومان از سوی نشر بان روانه کتابفروشیها شد. این نخستین کتاب منتشر شده از الیری است که دانش او نسبت به نظام فکری و هندسه معرفتی میشل فوکو حیرتانگیز است.
به مناسبت انتشار این کتاب با مترجم آن فرهاد اکبرزاده گفتوگویی داشتهایم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد. اکبرزاده مترجم و ویراستار پرکار این سالهاست که عمده ترجمههایش در حوزه زیباییشناسی چپ است. از میان ترجمههای منتشر شده او میتوان به «استتیک و ناخرسندیهایش»، «ناخودآگاه زیباشناختی» و «آینده تصویر» هر سه از ژاک رانسیر، «هنر و مالتیتود» نوشته آنتونیو نگری و «جورجو آگامبن» نوشته آلکس موری اشاره کرد.
ـ اُلیری را کمی بیشتر برای مخاطبان ایرانی معرفی کنید. هرچند که دانش او نسبت به فلسفه فوکویی، بسیار بالاست، اما بفرمایید که چرا پس از ترجمه متون دسته اول، یعنی کتابهایی از رانسیر، نگری و... به ترجمه کتابی دست زدید که در حیطه توضیح و تفسیر قرار میگیرد و منبعی ثانویه بهحساب میآید؟
تیموتی اُلیری، استاد فلسفه دانشگاه هنگكنگ است و تمركز خاصی بر كار فیلسوفان اروپایی قرن بیستم، به ویژه فوكو دارد. او چندین كتاب درباره فوكو نوشته و اساس حوزه پژوهش خود را اخلاق، سیاست و فلسفه ادبیات میداند. اُلیری سه سال اخیر را روی پروژه فلسفه و تاریخ تجربه كار كرده و در حال حاضر مشغول نوشتن كتابی درباره کردوکار یا رویه حسپذیری اخلاقی است. پس میتوان گفت كه مساله تجربه در كانون توجه اُلیری قرار دارد. او مقالات زیادی در نشریات معتبر منتشر كرده و عضو شبكه بینالمللی علوم انسانی انتقادی «ترا كریتیكا» در دانشگاه اوترخت است.
اما درباره اینکه چرا به پس از کتابهای رانسیر و نگری که به هر حال آثاری دسته اول از فیلسوفان مطرح بودند، به سراغ ترجمه کتاب یک استاد فلسفه رفتم که در ایران شناخته شده نیست، واقعیت را بخواهید پس از ترجمه كتاب «جورجو آگامبن» نوشته الكس موری بيشتر به اين فكر كردم كه جامعه خوانندگان ما، دستكم کسانی كه من با آنها مواجههای داشتم، بسیار به اين كتابهای ثانوی و توضيحی نياز دارند. كتابهايی كه بتوانند پيچيدگیهای يک فيلسوف و انديشمند را توضيح دهند و همزمان به صورت نظاممند بهخواننده ياد بدهند كه چگونه میتوان مثلاً با نظريات فوكو ادبيات را فهميد. يعنی در كنار انديشمندان درجه يک، پيشرو و به قول معروف اورجينال ما افرادی را داشته باشيم كه بتوانند الفبايی از انديشه و جوهره كاربردی از نگاه اين فیلسوفان را به خواننده انتقال دهند. به زبان ساده، نويسندگانی كه در كنار داشتن سواد بالا معلمهای خوبی هم باشند و من فكر میكنم تيموتی اليری از اين نظر يكی از بهترين نويسندههايی است كه تا به حال ديدهام.
ـ مواجهه و آشنایی شما با این کتاب به چه صورت بود؟
خیلی تصادفی از طریق پایاننامه یكی از دوستان در جریان موضوع این كتاب قرار گرفتم و دیدم نویسنده بیشتر مفاهیم كلیدی كه سالها در كتابهای مختلف درباره آنها بحثهای پیچیده و سنگین شده را خیلی ساده، دقیق و نظاممند توضیح داده است. این كه خواندن چه قدرتی دارد؟ ادبیات چگونه فعالیتی را تجسم میبخشد؟ و چه تمایزی میان دیگر اشكال نوشتار با یک متن ادبی وجود دارد. حالا این پرسشها را بگذارید در كنار بررسی دقیق یكی از تاثیرگذارترین فیلسوفان معاصر و درگیرشدن با دستگاه نظری او در رابطه با ادبیات و مشخصاً مساله تجربه. همه این موارد آنقدر برایم جالب بود كه بهسراغ ترجمه كتاب بروم.
ـ نظریههای فوکو چه راهکارهایی را برای بازخوانی ادبیات داستانی بهویژه رمان به مخاطب ارائه میدهند؟
خود نویسنده تقریباً دو فصل از هشت فصل كتاب را صرف پاسخ به همین پرسش كرده است. با اینحال در كلیترین حالت میتوان گفت نویسنده كوشیده ركن اصلی نگرش فوكو به ادبیات را شناسایی و متمایز كند كه در دو دوره كار فكری فوكو، یعنی دوره قبل از ورود به كلژدوفرانس و بعد از آن، همچنان محوریت خود را حفظ كرده است و این ركن چیزی نیست جز تجربه. میتوان گفت تجربه برای اندیشمندانی مثل جان دیویی هم،بهخصوص در كتاب «هنر بهمثابه تجربه» موضوعیت كانونی دارد، اما طرحی كه اُلیری با كمكگرفتن از نظریات فوكو ترسیم میكند از این جهت متمایز است كه تجربه را در مركز سه ضلع دانش، قدرت و سوژه قرار میدهد.
با این خوانش از ادبیات یعنی با در نظرگرفتن آن بهعنوان نوعی تجربه میبینم كه ادبیات چیزی نیست كه صرفاً به حوزه مطالبات اجتماعی عقبنشینی كند، بلكه بیشتر چیزی است كه به تجربه جمعی یک اجتماع از خودش و چگونهبودن افراد سرو شكل میدهد. رابطه تجربه با سه ضلع مثلثی كه در بالا به آن اشاره شده را میتوان این طور تفسیر كرد: هر تجربه بازكردن دریچهای است به نوعی دانش [حوزه آگاهی]، قرارگرفتن در معرض و برهمكنشی است با نوعی قدرت [حوزه سیاست] و در نهایت تجربه نوعی دگرگونی است در خویشتن [حوزه اخلاق].
ـ آیا میتوان براساس نظریات فوکو معیارهایی برای شکل دادن به یک نظام ارزشگذاری در حوزه ادبیات را شکل داد؟ و اینکه بفرمایید این کتاب در حوزه دانش «بوطیقا» قرار میگیرد یا در حوزه دانش «زیباشناسی»؟
در اخلاق تقابلی بنیادین هست مابین دو مفهوم مورالیتی و اتیک، این تقابل بنیادین در هنر نیز تقریباً به همین قیاس میان بوطیقا و استتیک وجود دارد. درک این تمایز برای پاسخ دادن به پرسش شما اهمیت دارد. به عنوان مثال در حوزه اخلاق مورالیتی به مجموعه نسبتاً مشخصی از هنجارهای كلی گفته میشود كه تقریبا به صورت جهانشمول در همه جا پذیرفته شدهاند، در این قواعد و معیارها برخی كنشها مثل دزدی، دروغ و خیانت بد هستند و برخی مثل وفاداری، راستی و... خوب و نیک. داوری هم بر پایه همین هجارهای اخلاقی ممكن است و صورت میگیرد، اما در اتیک وضعیت كمی متفاوت است و اتیک چندان تابع نظام جهانشمولی از هنجارها نیست. همین مساله در مورد تمایز میان بوطیقا و استتیک هم صادق است. بوطیقا نظامی است مبتنی بر معیارهای ساخت و سنجش كه انحراف از آن قابلتشخیص و سنجش است، به عنوان مثال در شعر موزون خروج از وزن و قواعد عروضی كاملاً قابلتشخیص و ارزشگذاریاند اما در شعر آزاد این قواعد به آن معنا قابلتشخیص و سنجش نیستند.
در كلیترین حالت میتوان گفت قواعد بوطیقا معطوف به عمل و ارزشگذاری آن هستند، اما قواعد استتیک معطوف به هستی و چگونگی آن. اتیک اخلاق زیستی است، یعنی در آن رفتارها با هنجارهای از پیش موجود جهانشمول كوک نشده بلكه با مكان و یک شكل از زندگی وفق یافتهاند كه پیشتر هستی سوژه را سامان دادهاند. پس ما در اتیک و استتیک جای چندانی برای داوری نداریم. بلكه بیشتر مساله شناخت و چگونگی است. «فوكو و ادبیات داستانی: كتاب تجربه» هم از این نظر یک كتاب استتیكی است و نه بوطیقایی. یعنی در آن بحث نمیشود طبق یك سری ضوابط كدام رمانها از رمانهای دیگر بهتر یا بدترند، بلكه بحث بر سر این است كه مثلاً چگونه خواندن رمان یک نویسنده ایرلندی میتواند در تجربه یک زن خانهدار چینی مداخله و با چه ابزارهایی میتواند آن را دگرگون كند.
خبرگزاری کتاب ایران - چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶
پیشخوان
«فوکووادبیات داستانی: کتاب تجربه» اثر تیموتی الیری با ترجمه فرهاد اکبرزاده از سوی نشربان منتشر شد. رویکرد تیموتی الیری در اندیشیدن به قدرت ادبیات با یاری گرفتن از مفهوم کم و بیش مغفول مانده «تجربه» در آثار فوکو منحصر به فرد است. نزد فوکو «کتاب تجربه» کتابی است که با اثرگذاری مستقیم و برآشوبنده خود تجربه ما را دگرگون میکند. در این کتاب نویسنده با شرح و بسط مفهوم تجربه این مفهوم را روی متون ادبی اعمال میکند و با آغازین از این فرض که آثار ادبی تأثیر عمیقی بر خوانندگان خود میگذارند، روشی را برای درک چگونگی تولید این تأثیرات پیشنهاد میکند. الیری با تحلیلی گسترده آثار نویسندگان ایرلندی مثل جویس سویفت، بکت، فریل و شیموس هینی به مفهوم تجربه نزد فوکو و نیز آثار دیویی، گادامر، دلوز و گتاری متوسل میشود و در نهایت با تلفیق این منابع رویکردی تازه در مطالعه اخلاق و ادبیات پیش رو مینهد. این کتاب میتواند مورد استفاده علاقهمندان فلسفه و ادبیات قرار گیرد. بینش تازهای درباره فلسفه کمال یافته فوکو و فهم رشد یافتهای از اینکه خواندن چیست و ادبیات داستانی چیست و ادبیات داستانی چگونه بر خواننده اثر میگذارد. «درآمدی بر فلسفه ادبیات» اثر کریستوفر نیو با ترجمه علیرضا حسنپور و رقیه مرادی از سوی انتشارات نقش و نگار منتشر شد. نویسنده در این کتاب طی ۹ فصل تعاریف ادبیات، تفاوت ادبیات شفاهی و نوشتاری و نیز ماهیت آثار ادبی را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. مؤلف بحثی جامع درباره ماهیت ادبیات داستانی مطرح میکند که در آن هم داستان کنایی و هم داستان غیرکنایی تحلیل میشود. بررسی درگیری عاطفی ما با شخصیتها و رویدادهای داستانی و بحث تخیل بهعنوان عاملی اساسی در درک ما از آثار ادبی نیز در این کتاب مطرح است. آرای نظریهپردازان استعاره و نظر پست مدرنیستها درباره مؤلف، مسائل مربوط به حقیقت و اخلاق در ادبیات از دیگر مباحثی است که نویسنده به آنها میپردازد. کریستوفر هیچگونه آشنایی خواننده با فلسفه را مفروض نمیگیرد و با زبانی ساده مسائل و راهحلها را در اختیار خواننده قرار میدهد. «زنان مؤدب» عنوان کتابی دو جلدی در یک مجلد ۱۳۸۰ صفحهای به قلم بنفشه حجازی است که تاریخ شعر و ادب زنان ایران زمین از آغاز تا ۱۳۲۰ شمسی را روایت میکند. این کتاب را انتشارات قصیدهسرا منتشر کرده است. این کتاب پس از سه دهه بررسی و تحقیق و پژوهش به مرحله چاپ و انتشار رسید، کتابی که در ۹ فصل و یک پیوست تألیف و تدوین شد. ادبیات شفاهی زنان، شعر و ادب زنان ایرانی بعد از اسلام تا حمله مغول، شعر زنان ایرانی از حمله مغول تا صفویه، شعر و ادب زنان ایرانی درعصر صفویه، شعر و ادب زنان ایرانی در دوره افشاریه و زندیه، شعر و ادب زنان ایرانی در عصر قاجار تا مشروطه، شعر و ادب زنان ایرانی از مشروطه تا پهلوی دوم، زنان شهره به شاعری، پارسیگویان و... عناوین فصول ۹گانه کتاب مذکور است.
روزنامه ایران - شماره : ۶۷۸۰ - ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
حاشیهای بر «فوکو و ادبیات داستانی» تیموتی اُلیری
دیگر کسی از ترجمه نمیترسد!
یک. از همان صحنه نخستِ نمایش «ترجمهها» موضعِ برایان فریل، نویسنده ایرلندی، نسبت به مضمون زبان و هویت پدیدار میشود. «مانوس»، یکی از شخصیتها میکوشد تا به «سارا» یاد بدهد چطور اسم خود را ادا کند. سارا ناتوانی گفتاری دارد و این ناتوانی چنان وخیم است گمان میرود او لال است. مانوس برای واداشتنِ سارا به بیان اسمش به او میگوید «این راز ماست... هیچکس صدای تو را نمیشنود.» و این یعنی سارا، تنها زمانی میتواند در میان جمع صاحبِ اسم باشد که هیچکس نشنود. آنچه تیموتی اُلیری در کتابِ «فوکو و ادبیات داستانی» آن را «اضطرابِ نامیدن دوباره» میخواند. فریل از همان آغاز جز در ماجرا، در اجرا نیز شگردی بهکار میگیرد تا مخاطب را به تمرکز بر «زبان» وادارد: در پنج دقیقه نخستِ این نمایش تمامِ شخصیتها ایرلندی حرف میزنند نه انگلیسی. بعد، در سرتاسر نمایش شخصیتها به انگلیسی و گاه به لاتین یا یونانی حرف میزنند، حال آنکه زبانِ مادری نمایشنامهنویس و بازیگران، ایرلندی است. این زبان تنها در نامبردن از مکانها شنیده میشود اما مخاطب در جریانِ اجرا میپندارد که آنان همواره ایرلندی حرف میزنند. «مئر» یکی از شخصیتهای نمایش کلیدِ این ماجراست. او با گفتنِ تنها عبارت انگلیسی که میداند، مخاطب را به این درک میرساند که هیچ از زبان انگلیسی سر درنمیآورد. در نظرِ الیری «این تمهید به فریل اجازه میدهد تا با این ایده بازی کند که زیرِ کلمات انگلیسی شخصیتهای ایرلندی روی صحنه زبانِ پنهانی نهفته که عمدتاً مسکوت مانده است.» به هر تقدیر، شگردِ فریل چه برای جذبِ مخاطب بیشتر باشد چه ایدهای در اجرا، بهکارِ منتقدان میآید تا از «زبان گمشده»ای سخن بگویند که فریل استعاره آن را در «ترجمهها» ساخته است تا نشان دهد آثار ادبی تنها بازتابِ انسان و جهان نیستند، بلکه مداخلاتی هستند که میتوانند با تخطی از نظم موجود، اشکال اجتماعی و ساختارها را زیر سوال ببرند. خاستگاهِ نمایش «ترجمهها» دستکم بهگمانِ الیری، جدالِ بر سر نسبت هنر و سیاست بوده است. دیدگاهِ جاافتاده در ایرلندِ حوالی سال 1939 این بود که سیاست و هنر نباید با هم قاطی شود و هنر توانِ اثرگذاری بر سیاست را ندارد. آنطور که الیری در قطعه «برهکشان» آورده، «آودن» که گویا از این طیف بوده است در شعری که در مرگِ «ییتس» -شاعر و نمایشنامهنویس بزرگ ایرلندی- نوشته، ضمنِ ستایش شعر ییتس، ادعا میکند که شعر نمیتواند تاثیری بر جامعه بگذارد، چراکه ایرلند همچنان همان دیوانگی خود و همان حالوهوا را دارد، «انگار شعر هیچ کاری از پیش نبرده است». کار تا جایی پیش میرود که یکی از منتقدانِ مطرح شعر، «ادنا لانگی» در ایرلند شمالی، با تاکید بر بافت این جنون ممتد، از جداسری شعر و سیاست مینویسد. این تلقی گرچه فراگیر بود، نتوانست یکسره فضای ادبی و هنری ایرلند را تسخیر کند. پاگرفتنِ تئاتر ادبی ایرلند در حوالی ۱۹۸۰، بازی را برهم میزند. به باورِ این جریان، هنر و ادبیات نه میتواند و نه باید از زمینه سیاسی خود بِکند. این طیف، با اعتقاد به تخیل سیاسی، دگرگونی سیاسی را وظیفه خود میدانست. اُلیری بیدرنگ تاکید میگذارد هر هنری سعی کند موجبات تغییر سیاسی را فراهم آورد، در خطرِ بدلشدن به هنر تبلیغی است که نمونه اعلای آن را در هنر شوروی تجربه کردهایم، و بحثِ تقاطع سیاست و ادبیات اینجا، از سنخِ دیگری است.
فریل از تبارِ هنرمندانی است که نشان میدهد «گفتار دراماتیک میتواند کنشمند باشد». «ترجمهها»ی او، نمایشنامهای است که توانِ دراماتیک خود را از برخوردِ دو فرهنگ میگیرد: یک فرهنگ درتقابل با فرهنگِ متجاوز دیگری، محکوم به نابودی است، همان «تراژدی محوشدن یک فرهنگ بهدست دیگری.» اما فریل از افتادن در دامِ دوگانهای سر باز میزند که تمام هستی ایرلند آن روزگار گرفتارِ آن بود. دفاع از فرهنگِ استعمار و مستحیلشدن در آن، یا ملیگرایی بیقیدوشرط و بازگشت به گذشته. او در «ترجمهها» بنا دارد فضایی برای تخیل فرهنگی باز کند و «این کار را با ارائه نظریهی فرهنگ بهمثابه ترجمه انجام میدهد.» اشارات مدام نمایشنامه به کتابِ «پس از بابلِ» استاینر، حاکی از این واقعیت است که فریل ترجمه را تنها مبادله بین دو زبان نمیداند و در سطحی بنیادی به ارتباطِ «فرهنگ» با ترجمه نظر دارد. «توانایی انسان برای ترجمه بیرون از زمان» که بهقول استاینر «تمدن» را ممکن میسازد و از اینرو فرهنگ را «ترجمه و واژهپردازی دوباره معناهای قبلی» میداند. تاخوردنِ نمایشنامه «ترجمهها» بر ایدههای استاینر نشان میدهد که زندهماندن و پویایی یک زبان و فرهنگ به روند ترجمه و بازنویسی بسته است، پس نباید متوقف شود. فرض بر این است که فرایند ترجمه به دگرگونی منجر شود، «چیزی که به آنسو برده و ترجمه شده است، همواره شکل نوشدهای از اولی است.» این فرایند با حیاتِ زبان و فرهنگی سروکار دارد و بیپایان است. استعاره «ترجمهها» در نظر اُلیری این است: «ترجمه بیپایان واقعیت فرهنگی». فریل برای دستیابی به ایدهای که ایرلند را از جنون خود و نیز از جزیره همسایه خلاص کند، نه پیشاپیش شکستِ فرهنگ بومی را میپذیرد و به راهِ شیفتگانِ واداده فرهنگِ استعماری میرود، نَه میخواهد از جلوی تغییرات ناگزیر را بگیرد. او از راهِ سومی حرف میزند که پذیرشِ دربستِ دیگری نیست بلکه بهکارانداختنِ امکاناتی است که فرهنگ دیگری آورده برای دگرگونی سیاسی جامعهای که به جنون و تباهی افتاده است. از همینجا اُلیری گریزی میزند به مفهومِ «ادبیات اقلیتِ» دلوز و گاتاری: «ادبیات خُرد یا اقلی، شیوهای که در آن ادبیات ارزش جمعی مییابد؛ یعنی وظیفه بیان و دادن شکل خاصی را به یک اجتماع خاص میپذیرد.» اجتماعی که میتواند یک اجتماع اقلیتی واقعی باشد یا اجتماع خیالی که هنوز وجود ندارد. بهتعبیر فوکو، زبان در ادبیات از خواست بازنمایی رها شده و قادر است جهان داستانی را خلق کند که میتواند رابطه موثری با جهان روزمره ما برقرار کند و آثار ادبی این کار را با مخدوشکردن رابطه کلمات و چیزها برقرار میکنند. «این رابطه، رابطهای ساده از بازتاب یا بازنمایی نیست؛ رابطهای است که زبان در آن مجراهایی ایجاد میکند تا ما از طریق آنها جهانی را درک و تجربه کنیم.